وشايسه اين نيست كه باران ببارد و پيشوازش دل من نباشد ...
وشايسته اين نيست كه در كردهاي محبت دلم را به دامن نريزم دلم را نپاشم...
چرا خواب باشم؟
ببخشاي بر من اگر بر فراز صنوبر تقلاي روشنگر ريشه ها را نديدم...
ببخشاي بر من اگر زخم بال كبوتر به كتفم نروييد...
چرا خواب باشم؟
عبور كدامين افق وسعت انتظار مرا مژده آورد و هنگامه ي عشق را از دل من خبر داد؟
كجا بودم اي عشق چرا چتر بر سر گرفتم؟
چرا ريشه هاي عطشناك احساس خود را به باران نگفتم؟
چرا آسمان را ننوشيدم و تشنه ماندم؟
ببخشاي اي عشق ببخشاي بر من اگر ارغوان را نفهميده چيدم...
اگر روي لبخند يك بوته آتش گشودم...
اگر سنگ را ديدم اما در آيين احساس آواز گنجشك نفس هاي سبزينه را حس نكردم...
اگر ماشه را ديدم اما هراس نگاه نفس گير آهو به چشمم نيامد...
ببخشاي بر من كه هرگز نديدم نگاه نسيمي مرا بشكفاند و شعر شگرف شهابي به اوجم كشاند...
وهرگز نرفتم كه خود را به دريا بگويم و از باور ريشه ي مهرباني برويم...
كجا بودم اي عشق؟ چرا روشني را نديدم؟
چرا روشني بود و من لال بودم ؟
چرا تاول دست يك كودك روستايي دلم را نلرزاند؟
چرا كوچه ي رنج سرشاري شهر در شعر من بي طرف ماند؟
چرا در شب يك حضور و حماسه كه مردي به اندازه ي آسمان گسترش يافت دل كودكي را نديدم كه از شاخه افتاد و چشم زني را كه در حجله ي هق هقي تلخ جوشيد و پيوست با خون خورشيد؟
ببخشاي اي عشق ببخشاي بر من اگر ريشه در خويش بستم و ماندم و خود را شكستم و هرگز نرفتم كه در فرصتي خط شكن باور زندگي را بفهمم...
وهرگز نرفتم كه يك حجله بر پا كنم بر سر كوچه ي مهرباني و در قاب خورشيد بنشانم عكس دلم را...
تو را ديدم اي عشق و ديگر زمين آسماني است...
و شايسته اين نيست كه در بهت بيهودگي ها بمانم ...
تو را ديدم اي عشق و آموختم از تو آغاز خود را...
نگاه تو كافيست من آموختم ريشه ي رويش باغ ها را و باران خورشيد ها را.
اين متن زيبا رو از دهان خسرو شكيبايي دوست داشتني ما شنيدين؟
نظرات شما عزیزان:
parisa 
ساعت20:02---18 آبان 1391
سلام دوست عزيزم....
ممنونم نظر لطفته ولي همه اينجوري مثل تو خوب فكر نميكنن...ممنون كه خبر دادي.....طبق معمول زيبا و دلنشين....به منم سر بزن....باي!
میخواهم زندگی کنم 
ساعت15:28---18 آبان 1391
واژه های دفترم خاکستريست؟!.
پنجره باز است؟!.
باران می آید.؟!
بوي باران هم نمی دانم چرا خاکستريست.!؟ ...
pegah 
ساعت19:08---16 آبان 1391
واقعا که مطالبت زیباست موفق باشی..gif)
مهديه 
ساعت19:06---16 آبان 1391
سلام پريسا جونم. دلم خيلي برات تنگ شده بووووووود.
چه وب قشنگي داري.gif)
فرناز 
ساعت17:23---16 آبان 1391
تو را دیدم ای عشق و آموختم از تو آغاز خود را...
به قول دوستتون این متن رو وقتی از زبان خسرو شکیبایی بشنویم فقط باید خودزنی کرد،اونم با چاقو !
عالی بود.مرسی از این انتخاب های فوق العاده
اروشــــــا 
ساعت10:34---16 آبان 1391
سلااام پریساااا.gif)
میدونی وقتایی که دلم گرفته میام بلاگت تا خوب شم؟
مثل همیشه زیبا بود.
alone girl 
ساعت23:13---15 آبان 1391
" حـ وا " سیــ ـب چیــ ـد یا گنــ ـدم ؟!
خودش هـ ـم نمـ ـﮯ دانســ ـت
انقـ ـد مســ ـت چشمــ ـآטּ آدم شده بــ ـود
کـ ـه یآدش رفــ ـت همــ ـه ﮮ ممنوعه هــ ـآ را
پســ ـرآטּ آدم انگار یادشــآטּ رفتــ ـه
حـ ـوا به خاطـ ـر چشمـ ـآטּ آدم بــ ـود که مســ ـت شـ ـد
و رانــ ـده شــ ـد
اﮮטּ روزهـ ـآ تمـ ـآم حرف هایشاטּ
لعـ ـטּ و نفـ ـریـטּ به حواســ ـت
که اگـ ـر تـ ـو نبـ ـودﮮ
آטּ سیـ ـب را نمـ ـﮯ چیدﮮ
آטּ گنـ ـدم را نمـ ـﮯ خـ ـوردﮮ
مآ الان در بهشــ ـت بودیــ ـم ، بـ ـﮯ دغدغه و شــ ـآد
دلــ ـم مـ ـﮯ خواست مـ ـﮯ شد
بزنـ ـم پـ ـس سرشــ ـآטּ و بگویـ ـم
شمـ ـآ هـ ـم مثـ ـل آدم نمــ ـک نشناسیـــ ـد !
ژنتیــ ـڪ است دیگــ ـر!
حــ ـوا اگر آטּ سیب را نمـ ـﮯ چید
یــ ـآ آטּ گنــ ـدم را نمـ ـﮯ خــ ـورد
آدم عشـ ـق را در کـ ـدامیـ ـטּ مزرعه به بـ ـآزﮮ مـ ـﮯ گـ ـرفت ؟!
تا ارثیـ ـه ﮮ شمـ ـآ باشد
بـ ـآزﮮ با عشــ ـق دختـ ـرآטּ حـ ـوا...!!
خـ ـدا شرمـ ـش آمد شمـ ـآ را در بهشـ ـت نگه دارد
گفــ ـت حـ ـوا فقط به مـ ـטּ خیــ ـآنت کـ ـرد
پســ ـراטּ آدم به تمـ ـآم حواهـ ـآﮮ دنیــ ـآ...!
وروجک 
ساعت22:37---15 آبان 1391
ایرانسل در آینده ای نزدیک:
مشترک گرامی راستی با اون طرف به هم زدی؟
بی خیال .gif)
همراه اولیا همشون همین جورین!!
صبر کن یه ایرانسلیشو واست جور کنم که همه تو کفِش بمونن!!
hengameh 
ساعت19:18---15 آبان 1391
بـــــاران غم پاییز است
بــــاران نم اشک چشمه ی پاییز است
این سیل که میبینی روان است به هر سوی
اشـــــک غـــم عشق دل دیوانــــــــه ی پاییز است...
شـیـ♥احسان♥ـطون 
ساعت16:53---15 آبان 1391
بیست
شـیـ♥احسان♥ـطون 
ساعت16:53---15 آبان 1391
اين متن زيبا رو از دهان خسرو شكيبايي دوست داشتني ما شنيدين؟
اولاً چرا ته جمله علامت سوال داره؟؟؟؟
ثانیاً آخه متنو میشنون؟؟؟؟
پاسخ:وقتي كه يه متن رو يه نفر دكلمه كنه ميشنونش يا ميبيننش يا ميخوننش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
شاهزاده سیاه 
ساعت15:09---15 آبان 1391
یه سوال بسیار مهم ذهن منو به خودش مشغول کرده:تو چرا آپات هر دفعه داره قشنگ تر از دفعه قبل میشه؟!
پاسخ:نميدونم كي نوشته عزيزم من دكلمه اش رو از خسرو شكيبايي شنيدم.
my love 
ساعت22:02---14 آبان 1391
سلام. عالی بود آبجی. مرسی که بهمون سر زدی.
جودی 
ساعت20:55---14 آبان 1391
رفتن دليل نبودن نيست
در آسمان تو پرواز مي کنم
عصري غمگين و غروبي غمگين تر در پيش
من بيزار از خود و از کرده خويش
دل نامهربانم را به دوش
مي کشم تا آنسوي مرزهاي انزوا
پنهانش مي کنم.
تو باور نکن
اما
من عاشقم
رفتن دليل نبودن نيست
در غروب آسمان تو شايد
در شب خويش چگونه بي تو گم شوم ؟
تو را تا فردا تا سپيده با خود خواهم برد
با ياد تو و با عشق تو خواهم مرد
تو باور نکن اما من عاشقم ...
مــریــم 
ساعت18:10---14 آبان 1391
حسین،میثم 
ساعت17:35---14 آبان 1391
سلام پریسا خانوم
خوبی؟؟خیلی عالی بود
فقط اگه سایز عکسات را کمتر کنی بهتر میشه قالب وبلاگت
sajad 
ساعت16:12---14 آبان 1391
قوانین علم را به هم زده ای
نبودنت وزن دارد
تهی
اما سنگین
بازم بیا
کلبـــــــــه تنهــــــــــــــایی!!! 
ساعت15:58---14 آبان 1391
انصاف نبود
رفتنت با خودت باشد ،
فراموش کردنت با من …
-----------------------------------
وقـتی تــــــو بـا مـنی
.
.
.
تـرافیـــک میتونه زیباترین مکــــــث عالـم باشــه . . ♥
تینا 
ساعت14:42---14 آبان 1391
ام جی زمان 
ساعت10:03---14 آبان 1391
این متن خوب رو اگه استاد شکیبایی زمزمه کنه ، اون وقته که باید یه چاقو برداشت و چند بار کوبید تو شیکم خودمون. اینقدر که خوبه و اساسی و حال میده.
ارمین 
ساعت14:49---11 آبان 1391
بزن به سلامتی حرفهای دلت که به کسی نگفتی...
بزن به سلامتی اینکه کوه درد بودی ولی دم نزدی...
بزن به سلامتی تنهایی هات ولی تنهایی رو دوست نداشتی...
بزن به سلامتی ارزوهایی که نتونستی لمسشون کنی...
بزن به سلامتی عشقی که طالعش به اسمت نبود ولی هنوزهم دوسش داری...
بزن به سلامتی شبهایی که تو تنهاییهات گریه کردی ولی نمیدونستی برای چی...